English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 94 (6389 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
damped harmonic oscillator U نوسانگر هماهنگ میرا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
harmonic oscillator U نوسانگر هماهنگ
damped harmonic motion U حرکت هماهنگ میرا
synchronize U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronises U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronising U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronised U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronizes U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
oscillator U نوسانگر
liner oscillator U نوسانگر خطی
simple oscillator U نوسانگر ساده
omicron ceti U میرا
mortal U میرا
mortals U میرا
mira U میرا
canvergent U میرا
damping U میرا شدن
damped vibration U ارتعاش میرا
dampest U میرا شدن
dampers U میرا شدن
damp U میرا شدن
damped osillation U نوسان میرا
damped current U جریان میرا
damped oscillation U نوسان میرا
transient decay current U جریان مانده میرا
coordinated U هماهنگ
synchronous U هماهنگ
monotone U هماهنگ
consonant U هماهنگ
consonants U هماهنگ
harmonious U هماهنگ
harmonic U هماهنگ
coordinate U هماهنگ ساختن
cooperating bishop U دو فیل هماهنگ
coordinator U هماهنگ کننده
subharmonic U هماهنگ فرعی
harmonic motion U حرکت هماهنگ
sequencer U شیر هماهنگ
coordination U هماهنگ سازی
harmonic vibration U ارتعاش هماهنگ
harmonic wave U موج هماهنگ
harmonizing U هماهنگ کردن
harmonises U هماهنگ کردن
harmonizes U هماهنگ کردن
harmonic U هماهنگ همساز
proportional U متقابل یا هماهنگ
harmonized U هماهنگ کردن
harmonize U هماهنگ کردن
harmonising U هماهنگ کردن
harmonised U هماهنگ کردن
creeping attack U تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
autosyn U هماهنگ کننده خودکار
coordinate U متناسب یا هماهنگ کردن
executive area U ناحیه هماهنگ ساز
synchronizing mechanism U ساز و کار هماهنگ
sequence valve U شیر هماهنگ کننده
simple harmonic motion U حرکت هماهنگ ساده
coordinating authority U مقام هماهنگ کننده
monotone U صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
screen coordinator U هماهنگ کنند پوشش دریایی
fire support coordinator U هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
bsc U SynchronousCommunication Binaryارتباطات هماهنگ دودویی
concrescent U دارای رشد مشترک یا هماهنگ
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
area coordination group U گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
compatability U قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
orient U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
pseudostereo U ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
proportional clothing U لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
cim U استفاده هماهنگ از کامپیوتر در هر مرحله از طراحی و ساخت
orients U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orienting U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
dims U تاریک شدن میرا شدن
dim U تاریک شدن میرا شدن
dimmed U تاریک شدن میرا شدن
cim U استفاده هماهنگ از میکروفیلم برای ذخیره سازی داده کامپیوتر و روشهای خواندن داده
orchestrate U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
fire coordination U هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
flight coordination U هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
coordinate U هماهنگ کردن هم اهنگ کردن
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
the concert of europe U منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
coordinated procurement U عملیات اماد هماهنگ شده تحویل هم اهنگ شده اماد
antivignetting filter U صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
fire support coordination U هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com